سوار آمدنی است
ناله کم کن دل دیوانه که یار آمدنی است
بی قراری مکن این قدر قرار آمدنی است
گردی از دور بلند است کمی خیره بمان
پلک بر هم منه آخر که سوار آمدنی است
کوچه را آب بزن ، آینه در دست بگیر
سوره ی وصل بخوان زان که نگار آمدنی است
رقص شمشیر به دستان بلندش زیباست
آخرین حیدر این ایل و تبار آمدنی است
زود اسپند نما دود که چشمش نزنند
یوسفم را که در این شهر و دیار آمدنی است
Design By Ashoora.ir & Bi simchiمرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ