سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حالا برای خنده که دیر است گریه کن

حالا برای خنده که دیر است گریه کن * بابا نخواب موقع شیر است گریه کن

 درمانده ام میان دو راهی کجا روم * چشمم که رفته است سیاهی کجا روم

 جان رباب من به همه رو زدم نشد * دنبال آب من به همه رو زدم نشد

 عمه تو را ز دور نشان می دهد نخواب * هی شانه رباب تکان می دهد نخواب

 شد وقت بازی ات کمرت را گرفته ام * با احتیاط زیر سرت را گرفته ام

 همبازی تو ساقه تیر است گریه کن * بابا نخواب موقع شیر است گریه کن

 قنداقه ات که بست لبت باز شد علی * خندید مادرت چقدر ناز شد علی

 افسوس مادر تو شب شادی ات ندید * چشم رباب حجله دامادی ات ندید

 در خیمه گرم کرده خودش مجلست علی * جای نفس بلند شده خس خست علی

 تا پشت خیمه کار پدر سر به زیری است * تازه زمان دیدن دندان شیری است

 دیدی که دید حرمله هم ناامیدی ام * لبخند می زند به محاسن سفیدی ام

 خون تو را به چهره که پاشید وای من * تا خیمه صوت قهقهه پیچید وای من

 با این لبی که مثل حصیر است گریه کن * بابا نخواب موقع شیر است گریه کن

 قنداقه ات هنوز به بازوست مانده است * اما سر تو بند به یک پوست مانده است

 خشکش زده دهان تو پیداست نای آن * بیرون زده سه شعبه ای از لابلای آن

 تیری که چشمهای عمو را گرفته است * با قطر خویش راه گلو را گرفته است

 تیری چنان کشید که گفتم کمان شکست * تقصیر تیر بود اگر استخوان شکست

 رویت عجیب مثل کویر است گریه کن * بابا نخواب موقع شیر است گریه کن


+نوشته شده در چهارشنبه 92 آبان 15ساعت ساعت 9:44 صبحتوسط *سمیه * | نظر بدهید