داستانی واقعی و بسیار زیبا از تفحص شهدا با توسل به مولایمان صاحب الزمان(عج)
تعجیل در ظهورش و شادی روح شهدایمان صلوات..
دیگر ناامیدی در چهره تک تک افراد به خوبی رؤیت می شد تا اینکه صبح روز نیمه شعبان،بار دیگر ناامیدی از وجود بچه ها رخت بربست.روز عید بود و بچه ها به امید گرفتن عیدی،راه میدان مین و موانع را در پیش گرفتند.هر کدام از دوستان نجوایی داشت;این هم روز آخر کار ما و نیمه شعبان.حال عجیبی بر جمع حاکم شده بود.بچه ها رمز حرکتمان را "یا مهدی(عج)"گذاشتند و تفحص روز آخرمان را آغاز کردیم.باید فردا به قرارگاه تفحص می رفتیم و خبر می دادیم که شهید داریم یا پیدا نکردیم.هر چه می گشتیم،هیچ اثری از شهدا نمی یافتیم. آن روز یکسره تا عصر مشغول جستجو بودیم ولی همه ناامید و پریشان شده بودیم.غروب نزدیک می شد،باید سریعاّ منطقعه را ترک می کردیم.لحظات وداع شروع شد.
به بچه ها گفتم:بر می گردیم و دیگر هم اینجا نمی آییم.غروب نیمه شعبان است آقا جان!ما قابل نبودیم.امروز با امید به شما کار را شروع کردیم.حال در این لحظه های آخر باید دست خالی برگردیم. اشک،چشمان بچه ها را گرفته بود.هر کس دنبال چیزی می گشت تا به عنوان تبرک و یادگاری با خود به عقب بیاورد.یکی از بچه ها مشتی خاک بر می داشت.دیگری تکه ای از سیم خاردار و ته گلوله منور را برمی داشت و دیگری هم تجهیزات همراه رزمنده ای که پر بود از تیر و ترکش را جمع آوری می کرد تا با خود بیاورد.
علیرضا غلامی می گفت:من هم به سمت یک شقایق که نظرم را جلب کرده بود رفتم،رفتم تا آن را از ریشه کنده و در قوطی کنسروی قرار دهم و با خود به عقب بیاورم.وقتی آرام آرام داشتم دور شقایق را می کندم تا از زمین جدایش کنم،باورش بسیار سخت بود..درست شقایق روی جمجمه یک شهید سبز شده بود!فریاد یا حسین(ع)یا مهدی(عج)یا زهرا(س)بلند شد.بچه ها به سمت من آمدند.اشک پهنای صورتم را گرفته بود.با بچه ها آرام خاک های روی پیکر شهید را کنار می زدیم و پشت سر هم صلوات نثار روحش می کردیم.پیکر مطهر شهید را کامل از زیر خاک بیرون آوردیم.بر استخوان های این شهید بوسه زدیم اما باز هم دلهره داشتیم که آیا شهید پلاک هویت دارد؟آیا از لشکر 14 امام حسین(ع) می باشد؟
با پیدا شدن پلاک شهید،همه بلند صلوات فرستادند.دیگر یقین کردیم که امام زمان(عج)عنایت کرده.حال می خواستیم نام شهید را بدانیم.برایمان جالب بود که اولین شهید تفحص شده در منطقه شرهانی را بشناسیم.شهید را همره خود به چادر آوردیم بچه ها از خوشحالی در پوست خود نمی گنجیدند،ولی وقتی خوشحال تر شدند که پلاک هویت شهید استعلام شد.آن وقت دیگر روی پای خودمان بند نبودیم و واقعاّ او هدیه ای از طرف آقامون بود;"شهید مهدی منتظر القائم"از شهدای لشکر 14 امام حسین(ع)در عملیات محرم.
برگرفته از:روزنامه یا لثارات الحسین(ع)