سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مجنون شهادت

نزدیک اذان ظهر بود.یکی از بچه ها در سنگر قرآن می خواند.وارد سنگر شد،گفت:بلند شو می خواهم قرآن بخوانم.آن جا تنها جای مناسب سنگر بودکه می شد قرآن خواند،اصرار کردو آخر دستش را گرفت و بلندش کرد کتاب خدا را گشود،آیاتش را زمزمه کردو بعد ترکشی که از خمپاره ی 60عراقی ها جدا شده بود سینه ی محمد باقر را خونین نمود.

   قرآن را بوسید به کناری نهاد.نمی دانیم او چه آیاتی را می خواند،هر چه بود حسرت آن زمزمه های آخر در ما ماند.

محمد باقر فخری از جزیره مجنون لیلایی شد و به ساحل حقیقت پیوست.

 

http://media.afsaran.ir/si9Whc_425.jpg

 

 

  

  


+نوشته شده در پنج شنبه 92 شهریور 7ساعت ساعت 9:10 صبحتوسط *سمیه * | نظر