سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سمیه بی مادر

انا لله و انا الیه راجعون

 سلام مادرم

باور نمی کردم روزی را که قلم در دست گیرم و در نبودنت از نبودن هایم بگویم

باور نمی کردم روزی را که بر سوز اشک هایت اشک بریزم

باور نمی کردم روزی را که قلب تو از کار باز ایستاده باشد و قلب من همچنان در طپش

باور نمی کردم روزی را که در غم از دست دادنت طاقت از کف بدهم و بر بی صبری ام اشک بریزم

مادرم

باور نمی کردم روزی را که بی مادر باشم

مادرم:

چگونه تحمل آورم نبودنت را؟

چگونه صبر کنم ندیدنت را؟

چگونه تاب آورم نبوییدنت را؟

یادت هست که سنگ صبورمان بودی، یادت هست که با اشک هایمان اشک می ریختی و با لبخندهایمان لبخند بر لب داشتی

یادت هست که در مسجد النبی چگونه بودی؟

یادت هست که در طواف کعبه چه بر ما گذشت؟

یادت هست که در حرم اربابمان حسین (ع) چه می گفتی و چگونه با سوز دل مادرش را صدا می زدی؟

یادت هست نمازی را که در صحن آقایمان امام رضا خواندیم، تو نشسته و ما ایستاده

مادرم، دیگر حتی تسلیت هم تسلایم نمی دهد چگونه بر فراقت صبر پیشه کنم؟؟

مادرم، دوری از تو یعنی دوری از تمام خوبی های زندگی

حال تو برای همیشه آرمیده ای و من در غم بی مادری می سوزم و اشک می ریزم

مادر از خدا برایت بهشت برین و همنشینی با زهرای اطهر (س) را طلب می کنم

تو نیز حلالم کن


+نوشته شده در دوشنبه 93 مهر 14ساعت ساعت 9:41 صبحتوسط *سمیه * | نظر