پيام

* سميه *
92/9/25

+ رفته بودم مهد دنبال طاها. تو راه برگشت گوشه خيابون آشغال ريخته بودن. طاها ميگه مامان اين آشغالا رو کي ريخته. گفتم آقا. ميگه چه آقاي بي ادبي! برم بزنمش؟ گفتم نه مامان زدن کار خوبي نيست. ميگه خوب تو برو بزنش!!!!!

* هاتف * 92/9/26

ميگم نه مامان منم کار بد نميکنم. ميگه خوب پس بزار من برم بکشمش !!!

رزگل تو بخندي من بايد گريه کنم

بقول دخترم که مشکلي پيش بياد يا کار سنگيني که باشه ميگن اينو کي انجام بده در جواب ميگه بابا...ميپرسن چرا؟ ميگه آخه بابا يه مردِ....!:)* آقا طاها هم مرد ِ و به کم قانع نميشه ديگه...!:)*خدا حفظش کنه بحق پنج تن آل عبا عليهم السلام.

سلام. جناب پيام رهايي اگه اينطور باشه که شما ميگين پس خدا آخر و عاقبتمون رو بخير کنه

سلام...انشاءالله در کارهاي خير و عام المنفعه کم نمياره...

چرا سميه بانو ..خب بچه همه احساساتشو بروز ميده بدون دروغ وريا

تصوير کن خداي نکرده مثلا من و طاها يا طاها و باباش يه روز با هم دعوا کنيم اونوقت کسي زنده ميمونه به نظرت؟؟!! :)

ممنونم از شما جناب پيام رهايي. همين آرزو رو براي فرزندان شما دارم

ممنونم...سعادتمند دنيا و آخرت باشيد.

آبجي سميه!! ميگما حالا آخر کار اون آقاي بي ادب، ادب شد يا مثل خيلي از آقاهاي بي ادب ديگه که دارن هرکاري ميخان سر مملکت ميارن در آخرتبه حسابش رسيدگي ميشه؟@};-