پيام
توحيدي
92/8/14
* سميه *
تو را به گنبد طلاييت قسم مرا بطلب ...عجيب کرده هوايت دلم مرا بطلب
* سميه *
تمام حجم اتاق را گريه مي کنم ... براي لمس نگاهت تو هم مرا بطلب
* سميه *
ديدم همه جا بر در و ديوار حريمت ... جايي ننوشته که گنه کار نيايد
* سميه *
اين روزها دلم هواي زيارت دارد آقا :(
آقاي من! کلاغ به دردت نمي خورد!
فکري به حال رنگ ِ سياه پرم ميکني ؟
پيام رهايي
آقاجان نگاهي هم به غلام سياهت بکن...خواجه مگر غلام سياه ندارد، آقاجون.