پيام
* سميه *
92/7/18
* سميه *
داني که انتظار تو با ما چه مي کند؟ * توفان ببين به پهنه دريا چه مي کند؟
آشفته ام چو موج به درياي زندگي * آشفتگي ببين به دل ما چه مي کند
* سميه *
يکدم بپرس اين همه غم، اين همه بلا * در خاطر شکسته زغمها چه مي کند *
دور از بهار روي تو بي برگ مانده ام * بي برگ و بار مانده به دنيا چه مي کند
بنشين ز راه لطف دمي در کنار دل * آخر بپرس اين دل تنها چه مي کند
پيام رهايي
*نسيمي آشنا از سوي گيسوي تو مي آيد*
نفس هايم گواهي مي دهد بوي تو مي آيد
*شکوه تو زمين را با قيامت آشنا کرده*
و رقص باد با گيسوي تو محشر به پا کرده
*جهان را زير و رو کرده است گيسوي پريشانت*
از اين عالم چه مي خواهي همه عالم به قربانت
*مرا از فيض رستاخيز چشمانت مکن محروم*
جهان را جان بده، پلکي بزن، يا حي يا قيوم
* سميه *
مرا از فيض رستاخيز چشمانت مکن محروم