پيام
* هاتف *
92/6/27
* سميه *
قلبى شكست و دورو برش را خدا گرفت /
نقاره مىزنند... مريضى شفا گرفت...
ديدى كه سنگ در دل آئينه آب شد/
ديدى كه آب حاجت آئينه را گرفت...
خورشيدى آمد و به ضريح تو سجده كرد/
اينجا براى صبح خودش روشنا گرفت
* سميه *
پيغمبرى رسيد در اين صحن پر ز نور/
در هر رواق خلوت غار حرا گرفت...
از آن طرف فرشتهاى از آسمان رسيد/
پروانه وار گشت و سلام مرا گرفت...
زير پرش نهاد و به سمت خدا پريد/
تقديم حق نمود و سپس ارتفاء گرفت
* سميه *
چشمى كنار اينهمه باور نشست و بعد/
عكسى به يادگار از اين صحنهها گرفت...
دارم قدم قدم به تو نزديك مىشوم/
شعرم تمام فاصلهها را فرا گرفت...
دارم به سمت پنجره فولاد مىروم/
جايى كه دل شكت و مريضى شفا گرفت
پيام رهايي
قلبى شكست و دورو برش را خدا گرفت / نقاره مىزنند... مريضى شفا گرفت...@};-
* سميه *
گويند جواز کربلا دست رضاست /
شاهي که تجلي گه الطاف رضاست /
جايي که برات کربلا ميگيرند /
آنجا به يقين پنجره ي فولادِ رضاست