پيام
+
همراه نيروهاي عراقي مشغول جست و جو بوديم. فرمانده اين نيروها دستور داده بود در ظرفي که ايراني ها آب مي خورند حق آب خوردن ندارند.

توحيدي
89/10/23
* سميه *
هم کلام شدن با ايراني ها خشم اين افسر را در پي داشت.
روزي همين افسر به من التماس مي کرد که تو را به خدا اين سربند رو به من امانت بده.
من همسرم بيماره.
به عنوان تبرک ببرم براتون برمي گردونم.
روي سربند نوشته شده بود:
يا فاطمه الزهرا (سلام الله عليها) .
* سميه *
داخل يک نايلون گذاشتم و تحويلش دادم. اول بوسيد و به چشماش ماليد، بعد از چند روز برگرداند.
باز هم بوسيد و به سينه و سرش کشيد و تحويلمون داد.
* سميه *
از آن به بعد سفره غذاي عراقي ها با ما يکي شد.
سر سفره دعا مي کرديم.
دعا را هم اين افسر عراقي مي خواند...
اللهم الرزقنا توفيق الشهاده في سبيلک..
محمد شكوهي
مادر سادات ... سلام عليك ... كشف و كرامات ... سلام عليك
* سميه *
سلام صبح برفي همگي بخير
*جهادي
سلام صبح بخير
*جهادي
منظورت از اين واژه ي حسرت برانگيز صبح برفي سوزودن دل ماهاست ؟!:-(
منتظر روشنے
سلام/ دقيقا منظورش همينه جهادي:دي ما فقط آفتاب داريم!
*جهادي
هييييييييييييييييييي:-((
منتظر روشنے
آره واقعا هييييييييييييييييي:دي
* سميه *
سوزوندن نه شادي كردن. شما از شادي هم وطناتون شاد نميشين؟؟:دي
منتظر روشنے
شما چطور از ناراحت كردن ديگران شاد ميشيد؟! ديروز يادته دلمو شكوندي؟:دي
* سميه *
اي بابا من كجا دلتو شكوندم گفتم كه هر چي خودش گفت من فقط پيشنهادات رو ميدم :دي
منتظر روشنے
بازم هييييييييييييييييييي:))
* سميه *
نه قربونت برم غصه نخور خودم هواتو دارم :دي
منتظر روشنے
نوموخوام!
* سميه *
وااااااااااااااااااااااااااااا
منتظر روشنے
وا نه!!! بسته!:دي
BABAK 1992
سلام ما هم اومديم...
* سميه *
حالا وا و بسته بودنش فرقي نداره مهم اينه كه الان كارت پيش من گيره :دييييييييييييي
BABAK 1992
اين هم يه نظريه!!!
منتظر روشنے
ايكن ايـــــــــــش!!!:دي
* سميه *
نكن زشته :دي
منتظر روشنے
:)