پيام
+
هي دست ميرود به کمرها يکي يکي/
وقتي که ميرسند خبرها يکي يکي/
خم گشته است قد پدرها دوتا دوتا/
وقتي که ميرسند پسرها يکي يکي

* سميه *
92/8/29
* سميه *
باب نياز باب شهادت درِ بهشت/
روي تو باز شد همه درها يکي يکي/
سردار بيسر آمدهاي تا که خم شوند/
از روي دارها همه سرها يکي يکي
* سميه *
رفتي که وا شوند پس از تو به چشم ما/
مشتِ پُر قضا و قدرها يکي يکي/
رفتي که بين مردم دنيا عوض شود/
دربارهي بهشت نظرها يکي يکي
* سميه *
در آسمان دهيم به هم ما نشانشان/
آنان که گم شدند سحرها يکي يکي/
آنان که تا سحر به تماشاي يادشان/
قد راست ميکنند پدرها يکي يکي/
(مهدي رحيمي)
تبسم بهار ♥
شعر بي نظير بود...
پيام رهايي
خب ديگه شعر خوب همينه ديگه به دل که نشست بايد لايکش کرد.
* سميه *
حالا بعد عمري يکي دلش برا ما سوخته خواسته فيدم رو زنده کنه . ببين تو رو خدا