پيام
+
طبيب عشق، مسيحا دم است و مشفق ليك ،
چو درد در تو نبيند كه را دوا بكند

beran
89/3/22
آسموني”•.¸فاطمه¸.•”
اههههههه يكي بياد اينجا پياده رويي :)
* سميه *
من خودم ميام آسموني جون. راستي سلام.
آسموني”•.¸فاطمه¸.•”
عليكم السلام خانمي اره بدو بيا بريم رومانتيكه :دي:دي نگو خسته شدم ها تا آخرش اون ته تهش ميريما
* سميه *
بريم و برگرديم. آخه موندن خطرناكه
آسموني”•.¸فاطمه¸.•”
باشه حالا چشاتو ببند دستو بزار رو مانيتور بعد چشاتو باز كن :دي واااااي چه باحال اشتباه رو عكس ديگه اي نذاري ها
* سميه *
بگذار سر به سينه من تا که بشنوي،
آهنگ اشتياق دلي دردمند را ..
شايد که بيش از اين نپسندي به کار عشق،
آزار اين رميده سر در کمند را..
بگذار سر به سينه من تا بگويمت،
اندوه چيست ، عشق کدام است ، غم کجاست .
آسموني”•.¸فاطمه¸.•”
قربونت برررررررررم
* سميه *
خدا نكنه
* سميه *
كوچه انگار به عِصيان صدا مي خندد..
بر لبِ باغـــــــچه انگار خدا مي خندد..
گل دريدست به تن جامه ي عرياني را..
گل جدا، عشق جدا، شور جدا مي خندد..
نكته ي نغز نگاه تو به صحــرا گل داد..
بيدِ مجنون شده، با موي رهـا مي خندد
* سميه *
روشني داده اي امـــروز به دنياي تهي..
ابر آرام شــــــــده، مرغِ هوا مي خندد..
فتح دستِ تو كنار شب و درياي سكوت..
پرسشي هست كه اين ماه چرا مي خندد؟
بادِ ديوانه به گيسوي تو چنگي زد و بعد..
سالها هست كه در كوچه تورا مي خندد