پيام
+
داد بابا جان

شش گوشه
89/2/22
* سميه *
اول پاييز بود و در کلاس دفتر خود را معلم باز کرد بعد با نام خداي مهربان درس اول آب را آغاز کرد گفت بابا آب دادو بچه ها يک صدا گفتند :بابا آب داد دخترک اما لبانش بسته ماند گريه کردو صورتش را تاب داد او نديده بود بابا را ولي عکس او را ديده در قاب سپيد يادش آمد مادرش يک روز گفت دخترم باباي پاکت شد شهيد مدتي در فکر بابا غرق بود تا که دستي اشک او را پاک کرد بچه ها خاموش ماندند
* سميه *
و کلاس آشنا شد با سکوتي سرد و تلخ دختري در گوشه اي آهسته باز گفت بابا آب دادو داد نان. شد معلم گونه هايش خيس و گفت بچه ها باباي زهرا داد جان بعد روي تخته ي سبز کلاس عکس چندين لاله ي زيبا کشيد گفت درس اول ما بچه ها درس ايثار و وفا درس شهيد مشق شب را هر که باباي خود باز بابا آب دادو نان نوشت دخترک اما ميان دفترش ريخت اشک و داد بابا جان!نوشت
همرنگ دريا
خيْْْْْْــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلي قشنگ بود سميه جان....من مي گويم ستاره اي بود شهيد/
پيدا شد و چرخي زد و در خون گم شد
همرنگ دريا
http://blogtapelak.parsiblog.com/1431997.htm ....... يه توپ دارم قل قليه / سرخ و سفيد و آبيه / جاي باباي خوب من /
چه قد تو خونه خاليه
* سميه *
مرسي همرنگ عزيز. دلم برا جنوب پر ميزنه. خيلي حيف شد كه امسال نتونستم برم
*ماه بانو*
خييلي قشنگ بود/به خدا اشكم در اومد
* سميه *
مرسي همرنگ جان. شعر خيلي زيبايي بود
همرنگ دريا
ان شاء الله سال ديگه با هم ميريم سميه جان.... مريم هم نمي بريم:دي .... قابل تو رو نداشت عزيزم...
* سميه *
اگه مريم ببينه اينو نوشتي اول منو بعد هم تو رو مي كشه
همرنگ دريا
سميه جان دست رو دلم نزار كه خونه... مريم خيـــــــــــــــــــلي وقته منو كشته... بعدش مي گه زنده تو بيشتر به دردم مي خوره(گريه)
* سميه *
من الان كاملا حال اون روزاي مريم رو درك ميكنم خداييش خيلي سخته. حالا برا چي تو رو كشته؟؟
همرنگ دريا
اره ... الهي بميرم... چقدر زنگ مي زد بهم دوتايي گريه مي كرديم... به جاي اينكه ارومش كنم بدتر خودم گريه مي كردم... يادش بخـــــــــــــــــــير.... دلم مي خواد برگردم اونجا و ديگه نيام توي اين شهر پر از گناه...
* سميه *
من فقط يه بار رفتم ولي هر موقع كه يادش مي افتم دلم پر ميزنه. كاش ميشد برم . اون روزا كه با مريم صحبت مي كرديم همش گريه ميكرد و ميخواست بره. اون موقع ها فقط خدا از دل من خبر داشت
همرنگ دريا
الهي... عيب نداره سال ديگه سه تاي مي ريم... هيشكي رو هم نمي بريم:دي... خودمون يه كاروان سه تاي درست مي كنيم مي ريم... سميه جان من ديگه بايد برم عزيزم... فعلا يا حق... خواستي ياد دوران اون موقع بيفتي مي توني بري توي وبلاگ گروهيمون... ادرسشو كه بهت دادم...
* سميه *
مرسي. ممنون گلم. موفق باشي و شاد
E.G
خيلي قشنگ بود ممنون