پيام

* سميه *
88/11/20

+ گاهي اوقات آينه رو بشكن

جوان ثروتمندي نزد يك انساني وارسته رفت و از او اندرزي براي زندگي نيك خواست. مرد او را به كنار پنجره برد و پرسيد: - "پشت پنجره چه مي بيني؟" - "آدمهايي كه ميآيند و ميروند و گداي كوري كه در خيابان صدقه ميگيرد." بعد آينه ي بزرگي به او نشان داد و باز پرسيد: - "در اين آينه نگاه كن و بعد بگو چه ميبيني." - "خودم را ميبينم."

" ديگر ديگران را نميبيني! آينه و پنجره هر دو از يك ماده ي اوليه ساخته شده اند، شيشه. اما در آينه لايه ي نازكي از نقره در پشت شيشه قرار گرفته و در آن چيزي جز شخص خودت را نميبيني. اين دو شيئ شيشه اي را با هم مقايسه كن. وقتي شيشه فقير باشد، ديگران را مي بيند و به آنها احساس محبت ميكند.

اما وقتي از نقره (يعني ثروت) پوشيده ميشود، تنها خودش را مي بيند. تنها وقتي ارزش داري كه شجاع باشي و آن پوشش نقرهاي را از جلو چشمهايت برداري تا بار ديگر بتواني ديگران را ببيني و دوستشان بداري."

و اينكه خيلي وقتها غرور افراد بهش اجازه ديدن بيشتر از نوك دماغشون رو نميده

ميشه از جمله بالات يه نتيجه ديگه هم بگيرم: وقتي آينه را بشكني به هزار تيكه قسمت ميشه..با اندازه هاي متفاوت.در هر قطعه نگاه كني قسمتي از صورتت را مي توني ببيني نه تمام وجودتو...ما هم خدا را همين طور مي بينيم فقط با قسمتي از نعمت هاش اونو ميبينيم نه تمام خدا را

كاش با ديدن و داشتن هر نعمت شكرش رو هم بجا مي آورديم

سميه جون حالت خوبه؟؟نكنه آينه اتون شكسته كه يادت اومد اين فيدو بزني؟ :دي

اره مريم از آينه من چيزي باقي نمونده

نگو سميه جون آينه ات خدا نكنه بشكنه !به نظر من آينه زندگي آدما قابل جوش خوردنه!

خدا آينه ي دلتو هميشه صاف و يكرنگ نگه داره عزيزم

پيوند زدنش فايده نداره مريم چون ديگه اون تصوير رو بهت نشون نميده. گاهي اوقات فكر ميكنم اگه خدا اينقدر بزرگ و مهربون نبود چي ميشد؟ الان ما تو چه وضعي بوديم؟

فكر كنم آن وقت واژه پدر معنا نداشت

ممنون ريحانه خانم

خدا اونقدر بزرگ هست كه تو هر تيكه آينه هزاران هزارنعمتش رو ميشه ديد

سميه جون ديگه چه خبرا؟

مريم جان دست به دلم نزن

سميه جون چرا اينقدر نااميدي عزيزم؟؟

كي نااميده ؟ من ؟ نه بابا

مياين يه خورده از شخصيت مثبت هاي خودمون حرف بزنيم؟؟

بفرماييد صحبت بنماييد

من كوچيكتر از همتونم..اول شماها بگين بعد من ميگم سميه جون

من خيلي خنده رو هستم..در برابر مشكلاتم شايد بخندم .

سميه جون ببخشيد بايد بروم...ان شاالله فردا دوباره ميام..التماس دعا ..يا حق