شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

* سميه *

+ مومن موحد در قعر چاه گرفتار شده، داستان آن مرد خدا را شنيده ايد ؟ شب تاريکي در بيابان مي رود به قعر چاهي مي افتد.در آن ته چاه گرفتار شده که ناگهان بعضي از رهگذرها براي اينکه کسي به چاه نيفتد ، سنگ بزرگي هم روي چاه ميگذارند و دهانه چاه را مي بندند. اما اين شخص در آن قعر چاه اميدش به خداست ، باورش هست اگر عمرش باقي باشد و اجلش نرسيده باشد خدا او را نجات مي دهد.
* سميه *
ناگهان ديد از بالاي سرش خاک مي ريزد ، نگاه کرد چيزي مانند دُم جانوري به پايين آويزان است ، دستش را به آن گرفت و بالا آمد. خدا بايد تو را از چاه نجات دهد به هر وسيله اي که خواست تو را بيرون مي آورد و اگر نخواهد ، با هر وسيله اي هم باشد نخواهد شد. نفس مطمئنه صفحه 126
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله ارديبهشت ماه
vertical_align_top