سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آفتابگردان

آفتابگردان گفت: روزی که آفتابگردان به آفتاب پیوندد دیگرآفتابگردانی نخواهد ماند و روزی

که توبه خدا برسی؛ دیگر ((تویی)) نمی ماند و گفت من فاصله هایم را با نور پر می کنم.

تو فاصله ها را چگونه پر می کنی؟ آفتابگردان این را گفت و خاموش شد.

گفت و گوی من و آفتابگردان ناتمام ماند. زیرا که او در آفتاب غرق شده بود .

جلو رفتم بوییدمش بوی خورشید می داد.

خداحافظی کردم داشتم می رفتم که نسیمی رد شد و گفت: نام آفتابگردان همه را به یاد آفتاب می اندازد. نام انسان آیا کسی را به یاد خدا خواهد انداخت؟
.....آن وقت بود که شرمنده از خدا رو به آفتاب گریستم

 

 

مهربانی یعنی فرستادن یک نامه به یک دوست


+نوشته شده در سه شنبه 92 آبان 7ساعت ساعت 9:59 صبحتوسط *سمیه * | نظر
لایق دیدار

دلم تنگ فضای هم نشینی با شهداست،

دلتنگ یک سفر عرفانی و یک سیاحت از خود تا خدا فرشته ها به طواف دل می آیند.

مسافری ،مسافر یک سرزمین آسمانی،مسافر لحظه های ناب عاشقی.

ببین که چه رازی بود در شبهای سپید قدر ت که لایق دیدار می شوی و حاجت را . . .

راهی دیار عاشقان غریب می شویم نفس بکش و ریه هایت را پر از هوای پاک آزادگی وعشق بکن

مقاومت را نه از کوهها که از استوار مردان شهیدش بیاموزیم .

بایدسادگی،مهربانی وزلال بودن را از همین صخره های سخت وکوههای استوار بیاموزیم.

گفته اند دیدار یاران غم را تسلی بود وفراقشان دل را زخم زند.

بگذار این زخم بماند یادگاری.

شهادت دُرّ گرانبهایی است


+نوشته شده در دوشنبه 92 آبان 6ساعت ساعت 9:59 صبحتوسط *سمیه * | نظر بدهید
لبیک علی

متن تبریک عید غدیر خم

 

دستی به هوا رفت و دو پیمانه به هم خورد
در لحظه «می» نظم دو تا شانه به هم خورد

دستور رسید از ته مجلس به تسلسل
پیمانه «می» تا سر میخانه به هم خورد

دستی به هوا رفت و به تایید همان دست
دست همه قوم صمیمانه به هم خورد

«لبیک علی »قطره باران به زمین ریخت
«لبیک علی» نور و تن دانه به هم خورد

یک روز گذشت و شب مستی به سر آمد
یعنی سر سنگ و سر دیوانه به هم خورد

پس باده پرید از سر مستان و پس از آن
بادی نوزید و در یک خانه به هم خورد

 

* مهدی رحیمی

کارت پستال عید غدیر, کارت تبریک عید غدیر


+نوشته شده در چهارشنبه 92 آبان 1ساعت ساعت 10:41 صبحتوسط *سمیه * | نظر